ثروتمند زاده اى را در كنار قبر پدرش نشسته بود و در كنار او فقيرزاده اى كه او هم در كنار قبر پدرش بود.
ثروتمندزاده با فقيرزاده مناظره مى كرد و مى گفت :
صندوق گور پدرم سنگى است و نوشته روى سنگ رنگين است.
مقبره اش از سنگ مرمر فرش شده و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است،
ولى قبر پدر تو از مقدارى خشت خام و مشتى خاك، درست شده، اين كجا و آن كجا؟
فقيرزاده در پاسخ گفت:
تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين بجنبد ، پدر من به بهشت رسيده است
برچسبها: فتح آباد خبر, داستان کوتاه
ارسال در تاريخ پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ توسط احمد سلیمانی